یک سال و یک ماه و یک روزگی پسرم

سلام 

سلام به همه دوستای گلم .امیدوارم حال همگیتون خوب باشه

.ماهم شکر خدا خوبیم .

بلاخره بعداز یه مدت طولانی فرصت کردم بیام و وبلاگ بچه ها رو اپ کنم  .این روزها حسابی سرم شلوغه واقعا سر و کله زدن با دو وروجک خیلی سخته و کلی انرژی از ادم میگیره .اما خیلی شیرینه زندگی با وجود این دوتا گل و باشیطونیاشون .

امروز ۲۲دیماه ۱۳۹۴،ماهان عزیزم یک سال و یک ماه و یه روزه شدن .چقد زمان زود میگذره انگار همین دیروز بود که تو اتاق عمل برای اولین بار دیدمش خیلی کوچولو بودوزنش ۲ کیلو و۸۰۰گرم بود.با خودم میگفتم وای من اینو چه جوری بزرگش کنم الان پسرم واسه خودش مردی شده با کلی ادا و اطوار وخیلی شیطون .اما از کاراش بگم ...تازه بای بای کردن یاده گرفته .علاقه خاصی به گوشی موبایل داره من وبابایی جرات نداریم در حضورش با گوشی صحبت کنیم و گرنه میاد گوشی رو از دستمون میگیره و میزاره رو گوشش و میگه های یعنی الو .بابا و اب میگه .تازه قهر کردن یاد گرفته .دوست داره غذاشو خودش بخوره اگه نذارم غذاشو خودش بخوره قهر میکنه و میره کنار مبل میشینه و سرشو میزنه به مبل .وکلی کارای دیگه که الاه یادم نیست بنویسم .کلی خرابکاری میکنه تو خونه هیچی از دستش در امان نیست .رابطه مهسا هم باهاش بهتر شده اوایل خیلی بهش حسودی میکرد و میزدش .اما الان بیشتر باهم بازی میکنن .اما حین بازی یه کوچولو هم گازش میگیره 😁.ولی در کل خیلی دوسش داره.😄

کلی عکس تو این مدت دارم که تو پست بعدی میذارم .